سد حشر جان ز پی یکه سواری از وحشی بافقی غزل 200

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید

1 سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید

2 بیهده ابرش نتاخت اینطرف آن ترک مست تیغ به دست اینچنین از پی کاری رسید

3 رخش دوانی ز پیش، اشک فشانی ز پی تند سواری گذشت ، غاشیه داری رسید

4 داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید

5 وحشی ازین موج خیز رست ولی بعد مرگ غوطه بسی زد به خون تا به کناری رسید

عکس نوشته
کامنت
comment