1 جبههٔحرص اگر چنینگرد ره هوسکشد آینه در مقابلم گر بکشی نفس کشد
2 هرزهدر است گفتگو ورنه تأمل نفس پیش برد ز کاروان هر قدمی که پس کشد
3 سنگ ترازوی وقار میل شکست کس نکرد ننگ عدالت است اگرکوهکم عدس کشد
4 آتش سنگ طینتیم شعلهٔ شمع فطرتیم حیفکه ناز سرکشی گردن ما به خس کشد
5 عهد وفاق بستهایم با اثر شکست دل محمل یاسما بساست نالهٔ این جرسکشد
6 تا کی از استخوان پوچ زحمت بیحلاوتی کاش مصور هوس جای هما مگسکشد
7 رستن ازین طلسم و هم پر زدن خیال کیست جیبفلک درد سحر تا نفس از قفسکشد
8 عیبو هنر شعور تست ورنه درین ادبسرا بیخبری چه ممکن است آینه پیش کس کشد
9 بیدل ازین ستمکده راحت کس گمان مبر دیده ز خس نمیکشد آنچه دل ازنفسکشد
دیدگاهها **