1 فضل دین در رهِ مسلمانیست هنر ملک ره فرادانیست

2 هست محتاج کارسازی ملک چه کند پارسی و تازی ملک

3 از پی دین و شغل پردازی هیچ در بسته نیست در تازی

4 تا عمر شمع تازیان بفروخت کسری اندر عجم چو هیمه بسوخت

5 ملک عدلست و دین دلِ پر درد تازی و پارسی چه خواهد کرد

6 پارسی بهر کارسازی تست تازی از بهر کرّه تازی تست

7 گر به تازی کسی ملک بودی بوالحکم خواجهٔ فلک بودی

8 تازی ار شرع را پناهستی بولهب آفتاب و ماهستی

9 مرد را چون هنر نباشد کم چه ز اهل عرب چه ز اهل عجم

10 بهر معنیست قدر تازی را نز پی صورت مجازی را

11 هرکه شد جان مصطفی را اهل چکند ریش و سبلت بوجهل

12 بهر معنیست صورت تازی نه بدان تا تو خواجگی سازی

13 روح با عقل و علم داند زیست روح را پارسی و تازی چیست

14 این چنین جلف و بی‌ادب زانی که تو تازی ادب همی خوانی