ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی

رسیدند خوبان از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 8

شاهنامه 8 ام از 778 منوچهر

رسیدند خوبان به درگاه کاخ

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36

1 رسیدند خوبان به درگاه کاخ به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ

2 نگه کرد دربان برآراست جنگ زبان کرد گستاخ و دل کرد تنگ

3 که بی‌گه ز درگاه بیرون شوید شگفت آیدم تا شما چون شوید

4 بتان پاسخش را بیاراستند به تنگی دل از جای برخاستند

5 که امروز روزی دگر گونه نیست به راه گلان دیو واژونه نیست

6 بهار آمد ازگلستان گل چنیم ز روی زمین شاخ سنبل چنیم

7 نگهبان در گفت کامروز کار نباید گرفتن بدان هم شمار

8 که زال سپهبد بکابل نبود سراپردهٔ شاه زابل نبود

9 نبینید کز کاخ کابل خدای به زین اندر آرد بشبگیر پای

10 اگرتان ببیند چنین گل بدست کند بر زمین‌تان هم آنگاه پست

11 شدند اندر ایوان بتان طراز نشستند و با ماه گفتند راز

12 نهادند دینار و گوهر به پیش بپرسید رودابه از کم و بیش

13 که چون بودتان کار با پور سام بدیدن بهست ار به آواز و نام

14 پری چهره هر پنج بشتافتند چو با ماه جای سخن یافتند

15 که مردیست برسان سرو سهی همش زیب و هم فر شاهنشهی

16 همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ سواری میان لاغر و بر فراخ

17 دو چشمش چو دو نرگس قیرگون لبانش چو بسد رخانش چو خون

18 کف و ساعدش چو کف شیر نر هیون ران و موبد دل و شاه فر

19 سراسر سپیدست مویش برنگ از آهو همین است و این نیست ننگ

20 سر جعد آن پهلوان جهان چو سیمین زره بر گل ارغوان

21 که گویی همی خود چنان بایدی وگر نیستی مهر نفزایدی

22 به دیار تو داده‌ایمش نوید ز ما بازگشتست دل پرامید

23 کنون چارهٔ کار مهمان بساز بفرمای تا بر چه گردیم باز

24 چنین گفت با بندگان سرو بن که دیگر شدستی به رای و سخن

25 همان زال کو مرغ پرورده بود چنان پیر سر بود و پژمرده بود

26 به دیدار شد چون گل ارغوان سهی قد و زیبا رخ و پهلوان

27 رخ من به پیشش بیاراستی به گفتار و زان پس بهاخواستی

28 همی گفت و لب را پر از خنده داشت رخان هم چو گلنار آگنده داشت

29 پرستنده با بانوی ماه‌روی چنین گفت کاکنون ره چاره جوی

30 که یزدان هر آنچت هوا بود داد سرانجام این کار فرخنده باد

31 یکی خانه بودش چو خرم بهار ز چهر بزرگان برو بر نگار

32 به دیبای چینی بیاراستند طبق‌های زرین بپیراستند

33 عقیق و زبرجد برو ریختند می و مشک و عنبر برآمیختند

34 همه زر و پیروزه بد جامشان به روشن گلاب اندر آشامشان

35 بنفشه گل و نرگس و ارغوان سمن شاخ و سنبل به دیگر کران

36 از آن خانهٔ دخت خورشید روی برآمد همی تا به خورشید بوی

شعر قالب : شاهنامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ

شاعر شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ چه کسی است ؟

شاعر شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ ابوالقاسم فردوسی می باشد.

شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 3 سروده شده است.

قالب شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ چیست ؟

قالب شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ شاهنامه است

سبک شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ چیست ؟

سبک شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر رسیدند خوبان به درگاه کاخ چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ابوالقاسم فردوسی

رسیدند خوبان از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 8

شاهنامه 8 ام از 778 منوچهر
بنر