خوبان چو خنده بر من بی‌تاب از قصاب کاشانی غزل 129

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

خوبان چو خنده بر من بی‌تاب کرده‌اند

1 خوبان چو خنده بر من بی‌تاب کرده‌اند دردم دوا به شربت عنّاب کرده‌اند

2 در زیر ابرویت صف مژگان ز راه کفر برگشته‌اند و روی به محراب کرده‌اند

3 فارغ نشین که آن مژه‌های بهانه‌جو خون خورده‌اند تا دل ما آب کرده‌اند

4 خاکستری که مانده ز پروانه‌های شمع روشن‌دلان بزم تو سیماب کرده‌اند

5 آسودگان سایه شمشیر ناز تو از سر کشیده دست و دمی خواب کرده‌اند

6 گاهی شناوران امید وصال تو بیرون سری ز روزن گرداب کرده‌اند

7 دیوانه‌ها که دل به هوای تو بسته‌اند بنیاد خانه در ره سیلاب کرده‌اند

8 یا رب به داغ و درد جدایی شوند اسیر آنان که منع خاطر قصاب کرده‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment