1 خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست مر نیک بختیم را بر روی او نشانست
1 سرخی خفچه نگر از سرخ بید معصفر گون، پوشش او خود سفید
1 مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند
2 زیر خاک اندرون شدند آنان که همه کوشکها برآوردند
1 بر رخش زلف عاشق است چو من لاجرم همچو منش نیست قرار
2 من و زلفین او نگونساریم او چرا بر گل است و من بر خار؟
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار