اثیر اخسیکتی

بخدائی که رخت عزت او از اثیر اخسیکتی قطعه‌ 21

قطعه‌ 21 ام از 462 قطعات

خانه / اثیر اخسیکتی / دیوان اشعار اثیر اخسیکتی / قطعات در دیوان اشعار / قطعه‌ شماره 21

1 بخدائی که رخت عزت او در سرای کهن نمی گنجد

2 از عدم ذره بی اجازت او در خم کاف کن نمی گنجد

3 کانچه اندر ضمیر شوق من است در دهان سخن نمی گنجد

اثیر اخسیکتی

شعر شعر کهن قطعه‌ اثیر اخسیکتی

عکس نوشته

کامنت

شعر های دیگر از اثیر اخسیکتی

1 پای دار، ای کوی گردون زخم چوگان در رسید هم نبردان را خبر کن، مرد میدان در رسید

2 عشق را گو، دیده مفرش دار، چون دلبر نشست جسم را گو، دست درکش گیر، چون جان در رسید

1 چیست از احسان که خورشید کرم با من نکرد هرچه از احسان تو نامش دانی او، احسن نکرد

2 از نشیب چاه آزم بر سپهر ماه برد رستم توران گشای این لطف، با بیژن نکرد

1 بفراخت رایت حق، برتافت روی باطل الب ارسلان ثانی، شاه ارسلان طغرل

2 پر خار قهر بادا، چشم بدان که الحق ملکی است بس برونق، شاهی است سخت عادل

شاعر شعر بخدائی که رخت عزت او اثیر اخسیکتی می باشد.

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر بخدائی که رخت عزت او قطعه‌ است

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, می‌نوشی است.

شعربعدی

462 / 21

شعرقبلی

بنر