1 ایزد عَلَم فتح برای تو فراشت دولت همه صورت مراد تو نگاشت
2 با دولت،خشم وجنگ در نتوان بست با ایزد،تیغ و نیزه بر نتوان داشت
1 شاها درِ تو قبله شاهان عالم است گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
2 مقصود آفرینش عالم تویی از آنک ذات مطهرت سبب نظم عالم است
1 زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند
2 عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند
1 سپیده دم که صبا مژده بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد
2 دل مرا که فراموش کرد عهد وصال نسیم باد صبا بوی زلف یار دهد