ایزد بسرشت چون گل ما از حکیم سبزواری غزل 12

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

ایزد بسرشت چون گل ما

1 ایزد بسرشت چون گل ما مهر تو نهفت در دل ما

2 باز آی که رونقی ندارد بی شمع رخ تو محفل ما

3 چون هست ندیم در بر آن گل گل را ببراز مقابل ما

4 از دیده ز بسکه خون فشاندیم در خون دل است منزل ما

5 صیدم کرد و نگفت چون شد آن طایر نیم بسمل ما

6 ترسم که ز فیض زاهدان را شامل شود اجر قاتل ما

7 یکجو مهری نگشته جز جور زان خرمن حسن حاصل ما

8 از میکده گردری گشاید نگشوده ز درس مشکل ما

9 اسرار ره جنون گرفتیم کان طره شود سلاسل ما

عکس نوشته
کامنت
comment