- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر به کبریای جلال تو هیچ کس باشد
2 به هر چه حکم تو سابق شود چو در نگری قضا هنوز به فرسنگها ز پس باشد
3 شبی نباشد کاندر دل و دِماغ عدو خیال تیغ نه همخوابه هوس باشد
4 هرانکسی که زند بر خلاف تو نفسی نخست مرگ گلوگیر در نفس باشد
5 همای همت تو هر کجا که سایه فکند به فرّ و مرتبه عنقا کم از مگس باشد
6 نسیم عدل تو در هر زمین که نافه گشاد دژم بنفشه و فریاد کن جرس باشد
7 فنا کله ز سر روزگار بر باید اگر نه حزم تو شبها درو عسس باشد
8 به بزم شاه جهان کشف حال بنده بکن به پایمردی دانم که دسترس باشد
9 که گرچه عیش من از حد برون پریشان است و لیک یک نظر رحمت تو بس باشد