خرقه پوشی است خودنمایی از اسیر شهرستانی غزل 361

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

خرقه پوشی است خودنمایی نیست

1 خرقه پوشی است خودنمایی نیست عشقبازی است میرزایی نیست

2 گل خورشید اگر به سر زده ای همچو خار برهنه پایی نیست

3 حال مجنون ز گرد مجنون پرس دور گردی است آشنایی نیست

4 خون دل جرعه جرعه نوشیدن کار رندی و پارسایی نیست

5 نمک آباد کشور دگر است حسن شهری و روستایی نیست

6 دست یابد به خون بشوید مرد کار با پنجه حنایی نیست

7 شیشه قدر شکست می داند چشم بر راه مومیایی نیست

8 ما و بیگانگی یار اسیر قرب در بند آشنایی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment