-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مژده ای ذوق خرابی که بهارست بهار خرد آشوب تر از جلوه یارست بهار
2 چه جنون تا زهوای گل و خارست بهار کاین چنین قطره زن از ابر بهارست بهار
3 نازم آیین کرم را که به سرگرمی خویش دشت را شمع و چراغ شب تارست بهار
4 شوخی خوی ترا قاعده دان ست خزان خوبی روی ترا آیینه دارست بهار
5 در غمت غازه رخساره هوش ست جنون در رهت شانه گیسوی غبارست بهار
6 هم حریفان ترا طرف بساط ست چمن هم شهیدان ترا شمع مزارست بهار
7 جعد مشکین ترا غالیه سای ست نسیم رخ رنگین ترا غازه نگارست بهار
8 وحشتی می دمد از گرد پرافشانی رنگ از کمینگاه که رم خورده شکارست بهار؟
9 به جهان گرمی هنگامه حسنست ز عشق شورش اندوز ز غوغای هزارست بهار
10 سنبل و گل اگر از گلشنیان ست چه غم بهر ما گلخنیان دود و شرارست بهار
11 خارها در ره سودازدگان خواهد ریخت ور نه در کوه و بیابان به چه کارست بهار؟
12 می توان یافتن از ریزش شبنم غالب که ز رشک نفسم در چه فشارست بهار