- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم خون گشتم آنقدر که به رنگ آشنا شدم
2 بوی گلم جنون دو عالم بهار داشت زبن یک نفس هزار سحر فتنه وا شدم
3 دل دانهای نبودکهگردد به جهد نرم سودم کف ندامت و دست آسیا شدم
4 مشتی ز خاک بر سر من ریخت زندگی آماجگاه ناوک تیر قضا شدم
5 پیغام بوی گل به دماغم نمی رسد آیینهدار عالم رنگ ازکجا شدم
6 حرفی به جز کریم ندارد زبان من سلطان کشور طربم تا گدا شدم
7 یارب چه دولت است کز اقبال عاجزی شایستهٔ معاملهٔ کبریا شدم
8 زین حیرتی که چید نفس فرق و اتحاد او ساغر غنا زد و من بینوا شدم
9 نا قدردان عمر چو من هیچکس مباد بعد از وداع گل به بهار آشنا شدم
10 بیدل ز ننگ بیخبری بایدمگداخت زیرقدم ندیدم و طاووس پا شدم