- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باغ بسان مصر شد از رخ یوسف سمن گشت روان ز هر طرف آب چو نیل در چمن
2 جامهٔ توبه زشت شد، وقت کنار کشت شد بر صفت بهشت شد، باغ، به صد هزار فن
3 عمر عزیز شد به سر، تخت عزیز گل نگر بر سر سبزهای تر، در بن شاخ نارون
4 لاله به موکب صبا، گفت: هزار مرحبا غنچه خزید در قبا، گل بدرید پیرهن
5 غلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگان زنده دلی، مکن نهان، روی چو مرده در کفن
6 ای شده روی زرد دین، هیچ نچیده ورد دین کی برسی به درد دین؟ جز به صفای درد دن
7 هرچه بخواستی تویی، و آنچه نکاستی تویی رو، که به راستی تویی، انجم این دو انجمن
8 فرع تویی و اصل تو، جنس تویی و فصل تو هجر تویی و وصل تو، گر برسی به خویشتن
9 اوحدی، از مکان او مگذر و آستان او چون شدهای از آن او، لاف مزن ز ما و من