جبهه تسلیم جان را سجده از اسیر شهرستانی غزل 186

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

جبهه تسلیم جان را سجده گاه دیگر است

1 جبهه تسلیم جان را سجده گاه دیگر است دیده آیینه دل را نگاه دیگر است

2 گو مشو بیدار از خواب قیامت رستخیز محشر ما گردش چشم سیاه دیگر است

3 با شهید خویش آن چشم تغافل کیش را هر سر مژگان زبان عذرخواه دیگر است

4 آخر از نومیدیم امید حاصل شد اسیر پادشاه بی نیازی را سپاه دیگر است

عکس نوشته
کامنت
comment