جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

دوست از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 994

غزل 994 ام از 6329 غزلیات

دوست همان به که بلاکش بود

1 دوست همان به که بلاکش بود عود همان به که در آتش بود

2 جام جفا باشد دشوارخوار چون ز کف دوست بود خوش بود

3 زهر بنوش از قدحی کان قدح از کرم و لطف منقش بود

4 عشق خلیلست درآ در میان غم مخور ار زیر تو آتش بود

5 سرد شود آتش پیش خلیل بید و گل و سنبله کش بود

6 در خم چوگانش یکی گوی شو تا که فلک زیر تو مفرش بود

7 رقص کنان گوی اگر چه ز زخم در غم و در کوب و کشاکش بود

8 سابق میدان بود او لاجرم قبله هر فارس مه وش بود

9 چونک تراشیده شده‌ست او تمام رست از آن غم که تراشش بود

10 هر کی مشوش بود او ایمنست گر دو جهان جمله مشوش بود

11 مفخر تبریز تو را شمس دین شرق نه در پنج و نه در شش بود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دوست همان به که بلاکش بود

شاعر شعر دوست همان به که بلاکش بود چه کسی است ؟

شاعر شعر دوست همان به که بلاکش بود جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر دوست همان به که بلاکش بود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دوست همان به که بلاکش بود چیست ؟

قالب شعر دوست همان به که بلاکش بود غزل است

مضمون اصلی شعر دوست همان به که بلاکش بود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر