- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل گلزار گر از آب وگل آید بیرون گل مهر تو ز گلزار دل آید بیرون
2 سر که امروز به تیغ تو نیفتد بر خاک به که از خاک به فردا خجل آید بیرون
3 لحظه ای فرصت دیدن ندهد قطره اشک بسکه از دیده به هم متصل آید بیرون
4 ننگ از آمیزشت ای غیر گرش نیست چرا چون به بزم تو رود منفعل آید بیرون
5 آب جو دارد اگر خاصیت اشک مرا سرو باید چو قدت معتدل آید بیرون
6 بی تو بس خون دل از دیده فرو ریخت کنون قطره ی اشک بصد خون دل آید بیرون
7 دل که شاد است به عهد تو در آن کو چو (سحاب) اگر از کوی تو پیمان گسل آید بیرون