-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت راه سخن به عاشق آزرم جو گرفت
2 لطف خدای ذوق نشاطش نمی دهد کافر دلی که با ستم دوست خو گرفت
3 چون اصل کار در نظر همنشین نبود بیچاره خرده بر روش جستجو گرفت
4 در خلوتی گشود خیالم ره دعا کز تنگی بساط نفس در گلو گرفت
5 شرمنده نوازش گردون نمانده ام گر چاک دوخت، جامه به مزد رفو گرفت
6 با خویشتن چه مایه نظرباز بوده است؟ کز من دل مرا به هزار آرزو گرفت
7 گفتم خود از مشاهده بخشایش آورد خوش باد حال دوست که حالم نکو گرفت
8 از یک سبوست باده و قسمت جدا جداست جمشید جام برد و قلندر کدو گرفت
9 فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر گر رفت مغ ز میکده، ترسا فرو گرفت
10 ایمان اگر به خوف و رجا کردم استوار اخلاص در نمود وفایم دورو گرفت
11 هر فتنه در نشاط و سماع آورد مرا گویی فلک به عربده هنجار او گرفت
12 رضوان چو شهد و شیر به غالب حواله کرد بیچاره باز داد و می مشکبو گرفت