-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آتشین رویی کزو چون شمع با چشم ترم زنده خواهم شد پس از مردن گر آید بر سرم
2 سوختم ناصح مده پندم مبادا کز دمت بر فروزد آتشی گر هست در خاکسترم
3 خار خاکستر شود ز آتش منم آن آتشی کز جفا خاکسترم گشتست خار بسترم
4 مردم چشمم ز تاب مهر رخسارت گداخت هست بیم صد بلا زین احتراق اخترم
5 بی رخش بر سوز من گر شمع خندد دور نیست آتشی نادیده می سوزد تن غم پرورم
6 شعله است از چاکهای پهلوی من سر زده یا منم پروانه بگرفتست آتش بر تنم
7 کفر می خوانند بی دردان فضولی عشق را گر درین اهل ریا اسلام باشد کافرم