- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوخ بیباکی که کرده خانه مردم خراب تیغ ابرویش برای قتل من دارد شتاب
2 مانی از بهر هوای صورت زیبای او چون فلک سرگشته افتادست تا یومالحساب
3 سوخت مغز استخوان در سینهام از عشق او کشور دل را بود از دست حسن او عذاب
4 آنقدر کلک قضا نازید هنگام رقم کز میان خوبرویان تا تو را کرد انتخاب
5 لاله از داغ تمنای بهار عارضت کرد در صحرای خجلت خیمه حسرت طناب
6 دیدهام خوبان عالم را ولی مانند تو نه به هشیاری بدیدم نه به مستی نه به خواب!
7 یاد آن فرصت که بر روی تو هنگام سحر از سرشک اشک گلگون میزدم جای گلاب!
8 نوبهار عارضت را داد رونق گریهام زینت گلزار باشد دائم از رشح سحاب
9 چاک زد جیب قبای خویش گل اندر چمن ز انفعال روی تو چون جیب مستی از شراب
10 آفتاب خاوری از شرم افتد در کسوف گر ز روی خود کشد آن شاهد موزون نقاب
11 طغرل از موج خیال من معمای دقیق میشود بیرون به فکر تام چون در خوشاب