- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منت ایزد را که سودای توام از سر نرفت رفت جان، اما غمت از جان غم پرور نرفت
2 بر سر خاکم گذار آورد و من در خواب مرگ هیچ کس را آنچه آمد بر سرم بر سر نرفت
3 نقش بر آب ارچه بی صورت بود اعجاز عشق نقش آن صورت مرا هرگز زچشم تر نرفت
4 سعی ها کردم که پا بر منظر چشمم نهد سعی من ضایع نشد دل رفت اگر دلبر نرفت
5 عاشقی و رستگاری کی درست آمد به هم رفت چون پروانه در آتش برون دیگر نرفت