1 پدر گفتش زهی شهوت پرستی که از شهوت پرستی مست مستی
2 دل مردی که قید فرج باشد همه نقد وجودش خرج باشد
3 ولی هر زن که او مردانه آمد ازین شهوت بکل بیگانه آمد
4 چنان کان زن که از شوهر جدا شد سر مردان درگاه خدا شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سلیمان چون ز بلبل قصه بشنید بسی اندر فراق گل بنالید
2 پس آنگه گفت مرغان هوا را که غیبت بود از بلبل شما را
1 پس مبارک گفت احمد شاه را کرد آن خورشید روشن ماه را
2 هر دو همچون ماه و خور تابان شدند همچو انجم دیگران پنهان شدند
1 امشب ز دمیدن تو ترسم ای صبح وز تیغ کشیدن تو ترسم ای صبح
2 چون در پس پرده یار با ما بنشست از پرده دریدن تو ترسم ای صبح
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **