خیال روی تو مأوا گرفت در بر از جلال عضد غزل 195

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

خیال روی تو مأوا گرفت در بر چشم

1 خیال روی تو مأوا گرفت در بر چشم نمی شود نفسی غایب از برابر چشم

2 مجال خواب ندارم که می زند هر شب خیال زلف تو تا روز حلقه بر در چشم

3 به جام باده چه حاجت مرا که خون جگر به حلق تشنه فرو می رود ز ساغر چشم

4 اگر تو بر سر و چشمم گذر کنی سهل است اگرچه سهل نباشد گذشتن از سر چشم

5 دل پر آتش اگر لایق نشست تو نیست بیار که جات کنم بر کنار منظر چشم

6 مرا تو چشم و چراغی مرو ز پیش نظر وگرنه تیره شود خانه منوّر چشم

7 ولی یقین که به صد چشم و گوش نتوان داشت چنین که می برد ابروی تو دل از بر چشم

8 ز بحر اشک کنارم کند پر از گوهر گهی غوطه کند هندوی شناور چشم

9 جلال گوهر دیده نثار پای تو کرد عزیزتر نبود گوهری ز گوهر چشم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر