1 صورت گری که پیکر روز و شب آفرید از نقش این و آن بتماشای خود رسید
2 صوفی! برون ز بنگه تاریک پا بنه فطرت متاع خویش به سوداگری کشید
3 صبح و ستاره و شفق و ماه و آفتاب بی پرده جلوه ها به نگاهی توان خرید
1 شاه عالمگیر گردون آستان اعتبار دودمان گورگان
2 پایه ی اسلامیان برتر ازو احترام شرع پیغمبر ازو
1 قلب را از صبغة الله رنگ ده عشق را ناموس و نام و ننگ ده
2 طبع مسلم از محبت قاهر است مسلم ار عاشق نباشد کافر است
1 تو دانی که بازان ز یک جوهرند دل شیر دارند و مشت پرند
2 نکو شیوه و پخته تدبیر باش جسور و غیور و کلان گیر باش
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران