صورت شاهد از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 115

1 صورت شاهد ازل جلوه گر از جمال تو معنی حسن لم یزل در خور خط و خال تو

2 جام جهان نمای جم ساغر درد نوش تو طلعت لیلی قدم آینۀ مثال تو

3 کوکب دری فلک شمع در سرای تو سرمۀ دیدۀ ملک خاک ره نعال تو

4 عرصۀ فرش ساحت گوشه نشین گدای تو قبۀ عرش حلقۀ منطقۀ جلال تو

5 دفتر علم و معرفت نسخۀ حکمت و ادب نقطۀ مهملی است در دائرۀ کمال تو

6 ماه دو هفته بندۀ حسن یگانه روی تو پیر خرد به معرفت کودک خردسال تو

7 رفرف عقل پیر اگر از سر سدره بگذرد باز نمی رسد به اول قدم خیال تو

8 نخلۀ طور اگر گهی دم زند انا اللهی داد سماع می دهد مطرب خوش مقال تو

9 گلشن جان نمی دهد چون تو گلی دگر نشان خلد جنان نپرورد سرو به اعتدال تو

10 خضر اگرچه زندگی ز آب حیات یافته باز کند دوندگی در طلب زلال تو

11 ای بفدای ناز تو واندل دلنواز تو سوخت ز سوز ساز تو مفتقر نوال تو