- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم ترم به آب رسانیده آب را حاجب نشد به رفتن دریا سحاب را
2 وصل تو را زبخت سیه چون طلب کنم از شب ظلمت نکرده کسی آفتاب را
3 بر رغم من بود که نقاب افکند به رخ باید کشید منتی از من نقاب را
4 مقصود دل ز گریه فنای نیست و بس از زخم نیست گریه بر آتش کباب را
5 مشکل اگر جهان حذر را اشک من کند بیمی از سیل نیست سرای خراب را
6 گیرم غمم به خواب گذارد چسان دهم جادر حریم عکس رخ یار خواب را
7 هرکس که آشنای تو بیگانه نیست بیگانگی ز چشمم از آن است خواب را