گردش چشم تغافل ساغر لبریز از اسیر شهرستانی غزل 79

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما

1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما

2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما

3 شب به یاد آفتاب اول چراغان می کنند می رسد آخر به جایی ناله شبخیز ما

4 گر نباشد گردش چشم تو ساقی در نظر صبح محشر می شود شام خمار آمیز ما

5 بسکه نیرنگ دل آشوب نگاهی دیده ایم کار محشر می کند گرد قیامت خیز ما

6 ای اسیر آخر دل ما هم چراغان می شود ناله ها تیرهوایی گریه ها گلریز ما

عکس نوشته
کامنت
comment