- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا
2 دامن افشاندم به جیب و مانده در بند تنم وحشتی کو تا برون آرد ز عریانی مرا
3 وه! که پیش از من به پابوس کسی خواهد رسید سجده شوقی که می بالد به پیشانی مرا
4 همچنین بیگانه زی با من دل و جان کسی بدگمان گردم اگر دانم که می دانی مرا
5 با همه خرسندی از وی شکوه ها دارم همی تا نداند صید پرسش های پنهانی مرا
6 برنیایم با روانی های طبع خویشتن موج آب گوهر من کرده طوفانی مرا
7 تا به راهت مردم و یک ره به خاکم نامدی دوزخی گردیده اندوه پشیمانی مرا
8 خویش را چون موج گوهر گرچه گرد آورده ام دل پرست از ذوق انداز پر افشانی مرا
9 تشنه لب بر ساحل دریا ز غیرت جان دهم گر به موج افتد گمان چین پیشانی مرا
10 با سراجالدین احمد چاره جز تسلیم نیست ور نه غالب نیست آهنگ غزلخوانی مرا