غالب دهلوی

غالب دهلوی

غالب دهلوی
غالب دهلوی

بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی از غالب دهلوی غزل 13

غزل 13 ام از 446 غزلیات

بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10

1 بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا

2 دامن افشاندم به جیب و مانده در بند تنم وحشتی کو تا برون آرد ز عریانی مرا

3 وه! که پیش از من به پابوس کسی خواهد رسید سجده شوقی که می بالد به پیشانی مرا

4 همچنین بیگانه زی با من دل و جان کسی بدگمان گردم اگر دانم که می دانی مرا

5 با همه خرسندی از وی شکوه ها دارم همی تا نداند صید پرسش های پنهانی مرا

6 برنیایم با روانی های طبع خویشتن موج آب گوهر من کرده طوفانی مرا

7 تا به راهت مردم و یک ره به خاکم نامدی دوزخی گردیده اندوه پشیمانی مرا

8 خویش را چون موج گوهر گرچه گرد آورده ام دل پرست از ذوق انداز پر افشانی مرا

9 تشنه لب بر ساحل دریا ز غیرت جان دهم گر به موج افتد گمان چین پیشانی مرا

10 با سراج‌الدین احمد چاره جز تسلیم نیست ور نه غالب نیست آهنگ غزل‌خوانی مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا

شاعر شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا غالب دهلوی می باشد.

شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا چیست ؟

قالب شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا غزل است

مضمون اصلی شعر بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر