بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی
بیدل دهلوی

زبن وجودی‌کز عدم شرمنده از بیدل دهلوی غزل 114

غزل 114 ام از 2828 غزلیات

زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا

1 زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا گریه‌ام گر درنگیرد، خنده می‌گیرد مرا

2 شعلهٔ حرصم دماغ جاه‌گر سوزد خوشست فقر نادانسته زیر ژنده می‌گیرد مرا

3 خاتم ملک سلیمانم ولی تمییز خلق کم بهاتر از نگین‌کنده می‌گیرد مرا

4 در جهان انفعال از ملک ناز افتاده‌ام دامن پاکی‌ و دست گنده می‌گیرد مرا

5 می‌رسد ناز غبارم بر دماغ بوی‌گل گر همه عشقت به باد ارزنده می‌گیرد مرا

6 رنگم از بی‌دست و پایی خاک شد اما هنوز حسرت‌گرد سرت‌گردنده می‌گیرد مرا

7 عمروحشی عاقبت دام‌نفس خواهدگسیخت تاکجا این ریسمان کنده می‌گیرد مرا

8 مستی حالم خورد هرجا فریب جام هوش چون عسس اوهام پیش آینده می‌گیرد مرا

9 ناتوان صیدم‌، ترحم غافل از حالم مباد هرکه می‌گیرد به خاک افکنده می‌گیرد مرا

10 عشق را بیدل دماغ التفات یادکیست خواجگی مفت طرب‌گر بنده می‌گیرد مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا

شاعر شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا بیدل دهلوی می باشد.

شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا چیست ؟

قالب شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا غزل است

مضمون اصلی شعر زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.