1 جوهر آبست و گوهرش دُر یتیم دریاب بیان ما که سریست عظیم
2 موج است و حباب نزد ما هر دو یکی بگذر ز دوئی یکی مسازش به دو نیم
1 داد جاروبی به دستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبار
2 آب آتش گشت و جاروبم بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآر
1 قدرت کردگار میبینم حالت روزگار میبینم
2 حکم امسال صورت دگر است نه چو پیرار و پار میبینم