1 نقاش ازل که صورت یار کشید نقش و خال و زلف و رخسار کشید
2 از بهر ظهور معنی آن صورت را بر دیده طالبان دیدار کشید
1 فلک ز دور مخالف مگر پشیمان شد که هرچه در دل ما بود عاقبت آن شد
2 مقیم زاویه محنت و بلا نشدیم مقام راحت ما خاک درگه خان شد
1 غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب و گر ماند چنین حال دل من چون شود یارب
2 نمی خواهد شبی گیرم قراری بر سر کویش بلای بی قراری روزی گردون شود یارب
1 بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز فغان که ناله بی اختیار شد غماز
2 مرا چو نی غم غربت به ناله می آرد کجاست همدم و غمخواری غریب نواز