- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آدم ز رشک کرد تمنای علمشان آورد در خیال بدی کاشکی مرا
2 آمد ندا ز غیب به آدم که زینهار از ما مخواه رتبه این قوم در دعا
3 نزدیک این درخت مرو آرزو مکن حدّ تو نیست منزلت سید الوری
4 کردیم ما ملائکه را ساجدان تو زیرا که بود صلب تو این قوم را وعا
5 این قوم راست جاه زیاد از حد بشر هستند هرچه هست به عالم به جز خدا
6 آوردم از اسمامی خود اسمشان برون هر جا که حاجتیست بدیشان کنم روا
7 کس را اگر ثواب رسد یا عقوبتی ایشان سبب شوند و بدیشان کنم قضا
8 شمس و قمر نجوم و ملائک سما و ارض از مهرشان بود همه را گردش رحا
9 هرگه بلا و داهیهای رونهد به تو این قوم را شفیع خودآور به نزد ما
10 تا دفع آن بلا و مصیبت شود ز تو از بهر قرب و منزلت آل مصطفا
11 عهدی گرفت ز آدم و حوا به مهرشان با انقیاد جاه و مقامات ارتضا
12 عهدی گرفت ز آدم و تأکید آن نمود تا بر علوّ رتبه ایشان دهد رضا