1 دل دشمن نصیحتی دارد چشم بیگانه الفتی دارد
2 خبر از مستی و خمارش نیست میگساری فراغتی دارد
3 دل دیوانه بی تماشا نیست هر کجا هست صحبتی دارد
1 خط بر سرهر حرف چو تقویم کشندت زان به که خطی بر سر تسلیم کشندت
2 ای خاک نشین رتبه ات از دولت خواری است مگذار که در پله تعظیم کشندت
1 چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت که دشت در صدف و بحر در غبار گریخت
2 به دیده دشت غزال رمیده می آید مگر ز وحشت مجنون بیقرار گریخت