به پایان آمد این دفتر حکایت از سعدی شیرازی غزل 586

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

1 به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی

2 کتاب بالغ منی حبیبا معرضا عنی ان افعل ما تری انی علی عهدی و میثاقی

3 نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که خود را بر تو می‌بندم به سالوسی و زراقی

4 اخلایی و احبابی ذروا من حبه مابی مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی

5 نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد تو را گر خواب می‌گیرد نه صاحب درد عشاقی

6 قم املا و اسقنی کأسا و دع ما فیه مسموما اما انت الذی تسقی فعین السم تریاقی

7 قدح چون دور ما باشد به هشیاران مجلس ده مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی

8 سعی فی هتکی الشانی و لما یدر ماشانی انا المجنون لا اعبا باحراق و اغراق

9 مگر شمس فلک باشد بدین فرخنده دیداری مگر نفس ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی

10 لقیت الاسد فی الغابات لا تقوی علی صیدی و هذا الظبی فی شیراز یسبینی باحداق

11 نه حسنت آخری دارد نه سعدی را سخن پایان بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

عکس نوشته
کامنت
comment