- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غبار سرمه تا در خانه چشمش وطن دارد سیاهی پرده از ساز تغافل در بدن دارد
2 نسیم طره پر پیچ و تاب عنبرآسایش به دست قاصد باد صبا مشک ختن دارد
3 هزاران باغ گلشن در غبار مقدمش ندهم که نقش خاک پایش آب و رنگ صد چمن دارد
4 دهان غنچهاش چون حقه سربسته میبینم که هنگام تکلم لعل او در عدن دارد
5 به تخت حسن و تاج دلبری سلطان خوبان است به یغمای دل من لشکر ناز و فتن دارد
6 ز سحر نرگس جادوی او باید حذر کردن چنان هاروت صد افتاده در چاه ذقن دارد!
7 خوشم از نکهت زلف کج شبرنگ پرچینش دماغم کی هوای سوسن و میل سمن دارد؟!
8 مرا فریاد و افغان کی رسد در گوش او طغرل که در هرسو هزاران دادخواهی همچو من دارد؟!