غبار عشقم از انجام من از اسیر شهرستانی غزل 462

1 غبار عشقم از انجام من آغاز می بارد گرفتاری هنوزم از پر پرواز می بارد

2 به رقص آورده دلها را خیال چشم بدمستی چه شرم است اینکه از هر بیزبانی راز می بارد

3 مشبک گشت جانم دل به سیلاب فنا دادم هنوز از جنبش مژگان شوخش ناز می بارد

4 تغافل پیشه مستی گرم استغنا چه می دانی که از گرد شهیدانت هنوز آواز می بارد

5 هوای عالم دیوانگی کیفیتی دارد شرر چون اشکش از ابر چمن پرداز می بارد

6 ز شاهین حمله طفلی گشته ام صید گرفتاری که از گرد ره جولان شوخش ناز می بارد

7 نگاه مجلس آرا آن نگاه مجلس آرا شد اثر از ساز می بارد اثر از ساز می بارد

8 اسیر از بیزبانیها غباری شو اگر مردی در اقلیم محبت دل ز ابر راز می بارد