- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در به روی عیش تا بستیم دیگر وانشد صد کلید آورد بخت و قفل این در وانشد
2 در گریبانی که غم آویخت کمتر شد درست خوش دلی کم دوخت جیبی را که یک سر وانشد
3 تا غم از ویرانه ما راه آمد شد گشود دیده شمع امید ما ز صرصر وانشد
4 همچنان مکتوب ناکامی به هم پیچیده ماند نامه سربسته ما هیچ جا سر وانشد
5 سعی کردم تا مگر از عشق پردازم دلی قطره خونابه ای از روی اخگر وانشد
6 اضطراب از بهر جان بردن بسی پروانه کرد پیچ و تاب شعله اش از بال و از پر وانشد
7 آن که شب خواب «نظیری » را به افسون بست بست هیچ کار بسته او زان فسونگر وانشد