1 دلارامی که باکن رام بود از من رمید آخر نمی دانم که آن بیهوده رنج از من چه دید آخر
2 سیه کردم بدان خال سیه چشم و ندانستم که اندر انتظار وصل خواهد شد سفید آخر
3 کشیدم محنتش عمری و دامن در کشید از من جزای آن چه با من میکند خواهد کشید آخر
1 دوزم شکاف سینه چو دل جلوه گاه کرد خود هم به روز رشک نیارم نگاه کرد
2 دل خو به آه کرده بنوعی که روز وصل هرچند خواست در دلی گوید آه کرد
1 نظام دین و دینا قره العین رسول الله که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی
2 به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی
1 از صبوری لاف زد خون دل ناشاد ریز خار در آرامگاه صبر بی بنیاد ریز
2 من نخواهم رفت ازین در آتشم در زن بسوز وز برای امتحان خاکسترم بر باد ریز
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به