- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه آفرین بادا که تیرت بر نشان آمد همه
2 شد نشان تیر بیداد تو جسم لاغرم سد خدنگ انداختی، بر استخوان آمد همه
3 جان و دل کردم نشان پیش خدنگ غمزهات جست تیرت از دل زار و به جان آمد همه
4 جان من گویا نشان تیر بیداد تو بود زانکه بر جان من بیخانمان آمد همه
5 بر تن خم گشته وحشی زخمها خوردم از او تیر پرکش کرده زان ابرو کمان آمد همه