- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوخت محرومی دیدار چنان پیکر من که زهم ریزد اگر دل طپد اندر بر من
2 تو مرا سوزی و من سوزم از من غم که مباد باد بیرون برد از کوی تو خاکستر من
3 آن قدر گریه کنم کاب به افلاک رسد بو که آن آب برد تیرگی از اختر من
4 در غمش ضعف رسید است به جایی که مرا مرده دانند اگر دل بطپد در بر من