-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ایام خط فتنه به فرق جهان کشید لنتفلحوا به ناصیهٔ انس و جان کشید
2 دلها به نیل رنگرزان درکشید از آنک غم داغ گازرانه بر اهل جهان کشید
3 بر بوی یک نفس که همه ناتوانی است ای مه چه گویی این همه محنت توان کشید
4 هربار غم که در بنهٔ غیب سفته بود دست قضا به بنگه آخر زمان کشید
5 آزاده غرق غصه و سفله ز موج غم آزاد رست و رخت امان بر کران کشید
6 دریاست روزگار که هر گوش ماهیی افکند بر کنار و صدف در میان کشید
7 بس دل که چرخ سای و ستاره فسای بود چرخش کمین گشاد و ستاره کمان کشید
8 روز جهان کرا نکند دیدن ای فتی خورشید چشم شب پره را میل از آن کشید
9 از پای پیل حادثهوار است و دست برد هرکس که اسب عافیتی زیر ران کشید
10 خاقانیا نه طفلی ازین خاک توده چند مرد آنکه خط نسخ بر این خاکدان کشید