-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا
2 من چون زیم که هر نفس آن لعل آتشین می سوزدم بخنده جدا وز سخن جدا
3 گر جان ز تن جدا شود و تن ز جان چه غم یا رب مباد درد تو از جان و تن جدا
4 یک جلوه کرد شمع جمالت شب وصال افتاد پرتویش بهر انجمن جدا
5 دامیست جعد پرشکنت کز فریب و فن دارد هزار سلسله در هر شکن جدا
6 گر خون ز داغ هجر تو گرید غریب نیست آواره یی که بهر تو شد از وطن جدا
7 در بیستون ز صورت شیرین جدا شود هر پاره یی که شد ز دل کوهکن جدا
8 در مصر جان ز گریه ی کنعانیان هنوز یوسف جداست غرقه بخون پیرهن جدا
9 از گرد خانه ی تو فغانی جدا نشد بلبل کجا شود ز حریم چمن جدا