- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که از سبو به قدح باده خواستند اسباب زندگی همه آماده خواستند
2 چون دل کسی به نقش و نگار جهان نیست نقش جمال لاله رخان ساده خواستند
3 دادند پیچ و تاب به گیسوی دلبران دامی برای مردم آزاده خواستند
4 آن خرقه را که طالب تذویر بافتند در قید دلق و سجه و سجاده خواستند
5 از ما به کوی دوست که بیش از دو گام نیست هر سو به اختلاف بسی جاده خواستند
6 دادند جلوه در پر پروانه شمع را خاکسترش به باد فنا داده خواستند
7 بستند بر میان تیغ و (سحاب) را بر خاک و خون چو صید شه افتاده خواستند
8 خاقان دهر فتحعلی شه که انجمش بهر نثار سبحه و سجاده خواستند