-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز عمر آمد به پیشین ای دریغ کار بر نامد به آئین ای دریغ
2 سینه چون صبح پسین خواهم درید کآفتاب آمد به پیشین ای دریغ
3 سخت نومیدم ز امید بهی درد نومیدی من بین ای دریغ
4 غصهٔ بیطالعی بین کز فلک درد هست و نیست تسکین ای دریغ
5 آب رویم رفت و زیر آب چشم روی چون آب است پرچین ای دریغ
6 چرخ را جمشید و افریدون نماند کز من مسکین کشد کین ای دریغ
7 آسمان نطع مرادم برفشاند نه شهش ماند و نه فرزین ای دریغ
8 صاعقه بربام عمر من گذشت نه درش ماند و نه پرچین ای دریغ
9 از دهان دین برآمد آه آه چون فرو شد ناصر دین ای دریغ
10 مرغزار جان طلب خاقانیا کخور گیتی است سنگین ای دریغ