-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز وداع گریه نه در حد دیده بود توفان اشک تا به گریبان رسیده بود
2 نزدیک بود کز غم من ناله برکشد از دور هر که نالهٔ زارم شنیده بود
3 دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟ آن کس که جان به خون دلش پروریده بود
4 آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود
5 چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود
6 زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود
7 روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود