1 روزیکه فلک بکشت ما داس نهد نامرد چو مرده تن بکرباس نهد
2 کو شیر دلی که زیر شمشیر فنا دندان بجگر جگر بالماس نهد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 وقت گلم تمام به آه و فغان گذشت چون بگذرد خزان که بهارم چنان گذشت
2 زین انجمن چه دید که بیرون نمی رود دیوانه یی که از سر کون و مکان گذشت
1 دلا تا کی هوای گشت باغ و می شود ما را کمند زلف ساقی دام ره تا کی شود ما را
2 نه چندان راه دل زد جلوه ی ساقی سیمین تن که میل قول صوفی و سماع نی شود ما را
1 در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا
2 فلک ای کاش بردارد ز روی کارها پرده که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به