جام امید نظرگاه خمار است از بیدل دهلوی غزل 15

1 جام امید نظرگاه خمار است اینجا حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا

2 عیش‌ها غیر تماشای زیانکاری نیست درخور باختن رنگ بهار است اینجا

3 عافیت می‌طلبی منتظر آفت باش سر بالین‌طلبان تحفهٔ در است اینجا

4 فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد امتیازی‌که نفس در چه شمار است اینجا

5 چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت فرصتی نیست وگرنه همه‌کار است اینجا

6 پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد که حبابیم و نفس آینه‌دار است اینجا

7 انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم بحر چندانکه زند موج‌کنار است اینجا

8 عجز طاقت همه‌دم شاهد معدومی ماست نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا

9 سجده هم ازعرق شرم رهی پیش نبرد از قدم تا به جبین آبله‌زار است اینجا

10 بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا