-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را لابه گری میکنمت راه تو زن قافله را
2 مست و خوش و شاد توام حامله داد توام حامله گر بار نهد جرم منه حامله را
3 هیچ فلک دفع کند از سر خود دور سفر هیچ زمین دفع کند از تن خود زلزله را
4 میکشد آن شه رقمی دل به کفش چون قلمی تازه کن اسلام دمیخواجه رها کن گله را
5 آنچ کند شاه جفا آبله دان بر کف شه آنک بیابد کف شه بوسه دهد آبله را
6 همچو کتابیست جهان جامع احکام نهان جان تو سردفتر آن فهم کن این مسئله را
7 شاد همیباش و ترش آب بگردان و خمش باز کن از گردن خر مشغله زنگله را