طوق از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 40

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را

1 طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را لابه گری می‌کنمت راه تو زن قافله را

2 مست و خوش و شاد توام حامله داد توام حامله گر بار نهد جرم منه حامله را

3 هیچ فلک دفع کند از سر خود دور سفر هیچ زمین دفع کند از تن خود زلزله را

4 می‌کشد آن شه رقمی دل به کفش چون قلمی تازه کن اسلام دمی‌خواجه رها کن گله را

5 آنچ کند شاه جفا آبله دان بر کف شه آنک بیابد کف شه بوسه دهد آبله را

6 همچو کتابیست جهان جامع احکام نهان جان تو سردفتر آن فهم کن این مسئله را

7 شاد همی‌باش و ترش آب بگردان و خمش باز کن از گردن خر مشغله زنگله را

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر