جهان‌آفرین بندگان از ملک‌الشعرا بهار مثنوی 625

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

جهان‌آفرین بندگان را همه

1 جهان‌آفرین بندگان را همه پدیدار فرمود همچون رمه

2 ستور و سگ و گاو با گاوبند بهٔکجای هم گرگ و هم گوسپند

3 به یکسو چران گاومیش بزرگ ز سوی دگر شرزه شیر سترگ

4 درنده‌، چرنده‌، خزنده بهم درآمیخته رنج و تیمار و غم

5 دهد گاو پاکیزه کردار، شیر بسازد از آن شیر دهقان‌، پنیر

6 رود موش و آن ساخته برکشد جهد گربه وز موش کیفر کشد

7 فتد گربه ناگه به چنگ شگال کشد کیفر موش از آن بدسگال

8 سگ آید بگیرد به پاداشنش بدرّد ز کین پوستین بر تنش

9 به کیفر ستوه آید ازگرک سگ بریزدش خون و بدرّدش رگ

10 به گرک اندر آید پلنگ دلیر شود بر پلنگ آن زمان ببر چیر

11 دو مردند در این گله سخت‌کوش یکی شیر ده و ان دگر شیردوش

12 چون زین‌بگذری‌جمله بیگانه‌اند یکایک سگ وگربهٔ خانه‌اند

13 برو همچو دریا گهر بخش باش و یا همچو کان‌ سیم‌ و زربخش‌ باش

14 گر این نیستی‌، باش گوهرشناس به نزدیک کان گهر سرشناس

15 ور این‌ هم‌ نه‌ای‌ سنگ و خاشاک باش کجا زرگر و زر نه‌ای خاک باش‌!

عکس نوشته
کامنت
comment