- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهانآفرین بندگان را همه پدیدار فرمود همچون رمه
2 ستور و سگ و گاو با گاوبند بهٔکجای هم گرگ و هم گوسپند
3 به یکسو چران گاومیش بزرگ ز سوی دگر شرزه شیر سترگ
4 درنده، چرنده، خزنده بهم درآمیخته رنج و تیمار و غم
5 دهد گاو پاکیزه کردار، شیر بسازد از آن شیر دهقان، پنیر
6 رود موش و آن ساخته برکشد جهد گربه وز موش کیفر کشد
7 فتد گربه ناگه به چنگ شگال کشد کیفر موش از آن بدسگال
8 سگ آید بگیرد به پاداشنش بدرّد ز کین پوستین بر تنش
9 به کیفر ستوه آید ازگرک سگ بریزدش خون و بدرّدش رگ
10 به گرک اندر آید پلنگ دلیر شود بر پلنگ آن زمان ببر چیر
11 دو مردند در این گله سختکوش یکی شیر ده و ان دگر شیردوش
12 چون زینبگذریجمله بیگانهاند یکایک سگ وگربهٔ خانهاند
13 برو همچو دریا گهر بخش باش و یا همچو کان سیم و زربخش باش
14 گر این نیستی، باش گوهرشناس به نزدیک کان گهر سرشناس
15 ور این هم نهای سنگ و خاشاک باش کجا زرگر و زر نهای خاک باش!