مرا شوق حضور او ز سر بیرون از فیض کاشانی غزل 1067

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

1 مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

2 نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

3 مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند هر آن قسمت که آن‏جا رفت دیگرگون نخواهد شد

4 گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد

5 مراد من همین باشد که خاک پای او گردم حدیث همنشینی‏ها چه گویم چون نخواهد شد

6 مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد

7 تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد

عکس نوشته
کامنت
comment