-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
2 نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
3 مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند هر آن قسمت که آنجا رفت دیگرگون نخواهد شد
4 گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد
5 مراد من همین باشد که خاک پای او گردم حدیث همنشینیها چه گویم چون نخواهد شد
6 مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد
7 تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد